تنهائي...
دوباره تنها شده ام...
دوباره دلم هواي تو را كرده
خودكارم را از ابر پر مي كنم و برايت از باران مي نويسم
در آواز شباويزهاي عاشق...؟
در چشمان يك آهوي مضطرب...؟
در سلام دختر بچه اي كه تازه نام تو را ياد گرفته است...؟
اي كاش مي توانستم تنهائيم را براي تو معنا كنم
كاش مي توانستم هميشه از تو بنويسم
مي ترسم نتوانم از تو بنويسم
و آخرين نامه ام در سكوتي محض بميرد و كسي ادامه ي سرود قلبم را نشنود
دوباره شب
دوباه تنهائي
دوباره سكوت
و دوباره من و يك دنيا خاطره...
برچسبها: عکس بغل کردن دختر و پسر, عشق, داستان, داستان عاشقانه, داستان عشق, خیانت, دل نوشته, عاشقانه, متن های عاشقانه, عکس های عاشقانه, عشق, آغوش عشق, خیانت, تنهائی, جدایی, داستان کوتاه و جالب, داستان عاشقانه, داستان گریه آور, داستان کوتاه, دل نوشته, ,