تنهائي...

♥♥♥سکوت سرد فاصله ها...♥♥♥

باران که می بارد ،تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است،که می گویم:من تنها نیستم،تنها منتظرم...

تنهائي...

 

دوباره تنها شده ام...

دوباره دلم هواي تو را كرده

خودكارم را از ابر پر مي كنم و برايت از باران مي نويسم

در آواز شباويزهاي عاشق...؟

در چشمان يك آهوي مضطرب...؟

در سلام دختر بچه اي كه تازه نام تو را ياد گرفته است...؟

اي كاش مي توانستم تنهائيم را براي تو معنا كنم

كاش مي توانستم هميشه از تو بنويسم

مي ترسم نتوانم از تو بنويسم

و آخرين نامه ام در سكوتي محض بميرد و كسي ادامه ي سرود قلبم را نشنود

دوباره شب

دوباه تنهائي

دوباره سكوت

و دوباره من و يك دنيا خاطره...



نظرات شما عزیزان:

tanha78
ساعت22:04---19 دی 1392
Slm.zibas
Pishe manam bia golam


تنهای شیطون
ساعت16:53---7 دی 1392
سلام کاوه عزیزم فدای تو امیدوارم همیشه تو مراحل زندگیت از جمله مراحل تحصیلاتی موفق باشی داداشم
مین که هر از گاهی بهم سر میزنی باعث افتخاره گلم ممنون


●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
ساعت20:54---1 دی 1392


وقتی دو نفر از هم جدا میشن ....

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ؛

چون به قلب همدیگه زخم زدن !

نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛

چون زمانی همو دوست داشتن !

تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: عکس بغل کردن دختر و پسر, عشق, داستان, داستان عاشقانه, داستان عشق, خیانت, دل نوشته, عاشقانه, متن های عاشقانه, عکس های عاشقانه, عشق, آغوش عشق, خیانت, تنهائی, جدایی, داستان کوتاه و جالب, داستان عاشقانه, داستان گریه آور, داستان کوتاه, دل نوشته, ,
[ یک شنبه 24 آذر 1392 ] [ 12:20 ] [ kaveh ] [ ]