پس چرا زودتر نگفتی...؟!

♥♥♥سکوت سرد فاصله ها...♥♥♥

باران که می بارد ،تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است،که می گویم:من تنها نیستم،تنها منتظرم...

پس چرا زودتر نگفتی...؟!

 

گنجشکک به خدا گفت:

لانه ی کوچکی داشتم ،

آرامگه خستگی ام،سرپناه بی کسی ام،،،

طوفان تو آن را از من گرفت.

خدا گفت:

ماری در راه لانه ات بود،

تو خواب بودی،

باد را گفتم لانه ات را واژگون کند،

تو از کمین مار پر گشودی.

چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی محبتم دور کردم

و تو ندانسته به دشمنی ام بر خواستی...

گنجشکک گفت:

وا...! پس چرا زودتر نگفتی ...؟!



نظرات شما عزیزان:

nazanin
ساعت22:45---28 مهر 1393
کسی که حروف الفبا رو اختراع کرد یه اشتباه بزرگ کرد بین I و U رو فاصله گذاشت!!!!!
پاسخ:خب باید فاصله ای بینشون قرار می داد ،تا این کلمه رو بشه نوشت..***love*** اینطور نیس؟؟؟!!!


,atarsak
ساعت17:27---26 مهر 1393
خیلی وقت بود آپ نمیشدی فک کردم دیگه نمیایی

matarsak
ساعت17:25---26 مهر 1393
خیلی ناز بود خخخ
گنجشکارو خیلی دوس دارم


غریبه
ساعت1:57---24 مهر 1393
گاهی خدا برایت همه پنجره ها را می بندد و همه درها را قفل می کند…

زیباست اگر فکر کنی آن بیرون طوفانیست

و خدا دارد از تو مراقبت می کند…


دخترشیشه ای
ساعت17:58---23 مهر 1393
عشق شک کردم،از زمانی که عاشقانه عشق ورزیدم و ظالمانه ظلم دیدم...

به عشق شک کردم،وقتی که به وسعت صداقتم دروغ شنیدم...

به عشق شک کردم،وقتی که خاکی شدم اما انها که خاک پایم بودند،برایم مغرور شدند...

عشق ممنوع تا زمانی که هوس را عشق می گویند...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 23 مهر 1393 ] [ 13:32 ] [ kaveh ] [ ]