تردید...
تو
تا آخر عمرت درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه ی من ،
و اویی که انتخابش کردی
تو را از پا در خواهد آورد
من
می دانم کجای قلبت را نشانه گرفته ام...!
نظرات شما عزیزان:

بای
دلـــــم آغـــوشتــــ را میخواهد
تا در آن آرام و رام
گــــوش کنم به صدای قـلــبـتــــ
و زنــــدگی کنم
در هوای نــــــفــس هایــت
و عــاشـــــق تـر شوم
و نفــــــس هایم به شــــماره بیفتند
و بی قــــــرار تر شوم...
دلـــــــم میخواهد
باز...
تــــــو باشی
و مـــــن...
salam mersi az matn zibat
اگه نشونه هم نگیری خودش یه روز از پا درمیاد
.gif)
پاسخ:مررررررسی
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
سلام ممنون که بهم سرزدین
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:سلام... خواهش میکنم. ممنون که نظرتونو مطرح کردید.

کجاشو نشونه گرفتی بلا؟
پاسخ:البته اگه هنوز قلبی واست مونده باشه...! غریبه...
برچسبها: عکس بغل کردن دختر و پسر, عشق, داستان, داستان عاشقانه, داستان عشق, خیانت, دل نوشته, عاشقانه, متن های عاشقانه, عکس های عاشقانه, عشق, آغوش عشق, خیانت, تنهائی, جدایی, داستان کوتاه و جالب, داستان عاشقانه, داستان گریه آور, داستان کوتاه, دل نوشته, ربیع الاول, ياد, عادت, دوس داشتن, مراقبت کردن, ماه, ستاره ها, اشتباه , غرور, شمع امید, خرد شدن, له کردن, , دروازه ی جهنم, رمان دروازه ی جهنم , آهنگ نرو, ایوان و بنجامین, غریبگی, تنها گذاشتن, نامه , لحظه های سرد, علیرضا روزگار, آهنگ لحظه های سرد , من سردم است, فروغ فرخزاد, , حضرت زینب(س), باند بقیه اش, محمد رسولی, قصه , دیکته ی روزگار, صفر, منتظر, صدا, نشانه ی خاص , رمان یادگار عشق , تردید ,