دستانت را دراز کن...!

♥♥♥سکوت سرد فاصله ها...♥♥♥

باران که می بارد ،تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است،که می گویم:من تنها نیستم،تنها منتظرم...

دستانت را دراز کن...!

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری

میخواهم بدانم...؟

دستانت را بسوی کدامین آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟



نظرات شما عزیزان:

ساغر
ساعت13:25---19 اسفند 1392
سلام ازین ک ب وبلاگم اومدی و ی رد پای خوشگل از خودت ب جا گذاشتی خیلی خیلی مر30
راستی وبلاگت عالیه فقط خیلی غم داره اگه کمی اجتماعی تر باشه خیلی خیلی بهتر و پر بیننده تر میشه البته این فقط نظر شخصیه منه خوشحال میشم بازم ب من سر بزنی اگه واسه تبادل لینک هستی منو لینک منم لینکت میکنم تا هر روز بهت سر بزنم


کلبه دل
ساعت10:39---12 اسفند 1392
بابت تبادل لینک ممنووووووووووووون

هرروز اپ می شیم خوشحال میشیم سربزنی.
پاسخ:خواهش میکنم ...وظیفه بود! باشه هر وقت تونستم بهت سر می زنم!


آرام
ساعت15:45---6 اسفند 1392
سلام
زندگی خاطره ای بیش نیست
چه تلخ بود آخرین دیدار


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: عکس بغل کردن دختر و پسر, عشق, داستان, داستان عاشقانه, داستان عشق, خیانت, دل نوشته, عاشقانه, متن های عاشقانه, عکس های عاشقانه, عشق, آغوش عشق, خیانت, تنهائی, جدایی, داستان کوتاه و جالب, داستان عاشقانه, داستان گریه آور, داستان کوتاه, دل نوشته, ربیع الاول, ياد, عادت, دوس داشتن, مراقبت کردن, ماه, ستاره ها, اشتباه , غرور, شمع امید, خرد شدن, له کردن, ,
[ چهار شنبه 30 بهمن 1392 ] [ 12:20 ] [ kaveh ] [ ]